- پری زده
- جن زده مصروع مجنون، کاهن، جمع پری زدگان
معنی پری زده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پریدن پرواز کردن
پی بریده معقور (اسب و مانند آن) : خران گور گریزان تیر هجو منند بداس پی زده و در کمند مانده قفا. (سوزنی)
پی بریده، اسب یا استری که رگ وپی پایش را بریده باشند
دارای درد دردمند، مریض علیل
لگد زدن با پای زدن
کسی که دارائی خود را در آتش سوزی از دست داده باشد
نفرینی که زنان کودکان را کنند ور پریده
زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
جن زدگی صرع سفع
جن گرفته پری گرفته جن زده
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
پریشان شده متفرق شده پراگنده شده، بر باد داده افشانده
پریشان کننده
فرزند پیر وشیخ ومرشد
شرمنده، شرمگین، خجل
کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد، جمع شیر زدگان
کسی که مبتلی به صرع است مصروع غش
پریشان شده، آشفته، برای مثال پریشیده عقل و پراکنده هوش / ز قول نصیحت گر آکنده گوش (سعدی۱ - ۱۰۳) ، پراکنده
فرزند پری، پری نژاد، کنایه از بچۀ بسیار زیبا
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
بگریه افتاده گریسته
ورپریده، ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانی شده. در خطاب به کودکی که همه را آزار می دهد یا نفرینی دربارۀ فرد جوان به کار می رود
پریشان کننده
Seasick
Shamefaced
морская болезнь
смущенный
seekrank
beschämt